سانسور خبری بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)

سانسور خبری بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)

سانسور خبری بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)

نقل تاریخ و حدیث در زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رحلت فرمود و دو میراث گران‌بها را در میان یاران و امت خویش به جا گذارد و به آنان فرمان داد که همواره به آن دو پیوسته و هرگز جدا نشوند…


«انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی… ؛ همانا من شما را ترک می‌کنم در حالی که دو ودیعه گران‌بها را در میان شما به امانت می‌سپارم: کتاب خدا و عترتم…»

آن حضرت در دوران حیات خود، بیان حقایق قرآنی را بر عهده داشتند و به صورت حدیث، تمامی علوم اسلامی، از عقاید و معارف و احکام را در میان پیروان خود منتشر ساختند، ایشان در مورد

نقل حدیث می‌فرمایند: «خداوند خرم بدارد بنده‌ای را که سخن مرا بشنود و بفهمد و به دیگران که نشنیده‌اند منتقل نماید. چه بسیارند کسانی که دانش و علم را برای داناتر و فهمیده‌تر از خود

بازگو می‌نمایند».[۱]

نقل تاریخ و حدیث در زمان بعد از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)

اما بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) افراد جامعه اسلامی با این دو ودیعه پیامبر چگونه رفتار کردند و در مقابل احادیث پیامبر چه نقشی را ایفا نمودند؟

متأسفانه آن‌ها خاندان پیامبر را از متن جامعه طرد نموده و خانه نشین کردند و با آنان آن‌گونه رفتار نمودند که زبان را یاری شمردن آن‌ها نیست.

بزرگ صحابه رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، سلمان(ره) در این مورد می‌گوید: «شما در اثر عمل ناشایست خود (غضب خلافت) به حیرت در افتادید و از سرچشمه هدایت بدور ماندید».

و در جای دیگر می‌گوید: «کردید و نکردید، (غضب خلافت) کردید که بد عملی بود، اگر اینان با علی بیعت کرده بودند هر آینه در نعمت‌های آسمانی و زمینی غرق می‌شدند».[۲]

و ابوذر(ره) می‌گوید: «اگر مقدم می‌داشتید آن که را خدا مقدم داشته است و کنار می‌زدید آن که خدا کنار زده است، ولایت و وراثت را در خاندان پیامبرتان اعتراف می‌داشتید، هر آینه در نعمت‌های

خداوند غرق بودید، اما اینک که این‌چنین عمل کردید، بچشید نتیجه اعمالتان را «و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون»

سانسور خبری از کنار بستر پیامبر(صلی الله علیه و آله)

سانسور خبری بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)

سانسور خبری در وقایع تاریخی و احادیث که یک سیاست برنامه‌ریزی شده بود از کنار بستر پیامبر(صلی الله علیه و آله)! آری در مقابل پیامبر و در آخرین لحظات حیات پیامبر! شروع شد. آن‌جایی

که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) لحظات آخر عمر پربرکت خود را می‌گذراندند، قلم و کاغذ طلب کردند، تا تکلیف امت را برای آخرین بار، بعد از خود مشخص نمایند، لکن هنوز درخواست

پیامبر(صلی الله علیه و آله) تمام نشده بود که عمر فریاد زد: «دَعوهُ! انّ الرّجُلَ لَیَهجر حسبنا کِتاب الله؛ رهایش کنید این مرد را! همانا این مرد هذیان می‌گوید! کتاب خدا ما را بس است».

در میان اصحاب اختلاف افتاد و این اولین اختلاف میان مسلمانان شناخته شده است. عده‌ای گفتند: دستور پیامبر(صلی الله علیه و آله) را عمل کنید و عده‌ای به حمایت از عمر برخاسته و گفتند:

عمر راست می‌گوید، اینجا بود که پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: از نزد من خارج شوید که نزاع و درگیری نزد من سزاوار نیست.

براستی مگر پیامبر(صلی الله علیه و آله) تا قبل از این لحظه جانشین خود را معرفی ننموده بود؟

جواب مثبت است، چرا که بارها و بارها پیامبر(صلی الله علیه و آله) شخص علی بن ابی طالب(علیه‌السلام) را به عنوان جانشین به مسلمانان معرفی نمود.

نقل حدیث و تاریخ در زمان ابوبکر

پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) این سیاست (سانسور خبری) با قوت و قدرت بیشتر عملی شد به طوری که ابتدا ابوبکر بر آن شد که پس از جمع آوری احادیث و وقایع تاریخی آن‌ها را

بسوزاند و این کار را عملی کرد و تمام احادیثی که خود نوشته بود در آتش سوزانید.[۳]

بی‌تردید در آن زمان امکان نداشت که مردم را از نقل و نوشتن حدیث باز بدارند و آن‌ها را تنها به یک سری احادیث که خود ساخته و پرداخته بودند سوق بدهند لذا ابوبکر چاره را در آن دید که به طور

کلی نقل حدیث از پیامبر را ممنوع نماید لذا دستور داد: «از پیامبر حدیث نقل نکنید و به قرآن مشغول باشید».[۴]

آری فقط قرآن! زیرا قرآن بدون احادیث نبوی را به هرگونه می‌توان تأویل نمود!

نقل حدیث و تاریخ در زمان عمر

سانسور خبری بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)

عمر نیز در دوران حکومتش سیاست منع حدیث و سانسور خبر را به شدت دنبال نمود و یکبار که به منظور تظاهر به آزادی، در حکومتش مسأله نقل و نوشتن احادیث پیامبر را به مشورت با مردم

نهاد و عموم مسلمین لزوم آن را اعلام کردند، با زیرکی و حیله‌گری خاصی آن هم پس از یک ماه اندیشیدن راه چاره را یافت و به میان مردم آمده اعلام نمود: «من می‌خواستم سنت‌های

پیامبر(صلی الله علیه و آله) را بنویسم، لکن امت‌های گذشته را به یاد آوردم که با نوشتن بعضی کتاب‌ها و تواریخ و توجه زیاد به آن‌ها، از کتاب آسمانی خود بازماندند، لذا من هرگز کتاب خدا، قرآن

را با چیزی درهم نمی‌آمیزم».[۵]

عمر هنگامی که یاران پیامبر را به مأموریت می‌فرستاد، به آن‌ها دستور می‌داد که مردم را به وسیله نقل تاریخ و احادیث پیامبر(صلی الله علیه و آله) از قرآن خواندن باز ندارند. و اگر مطلع می‌شد

یکی از آنان از فرمان وی سرپیچی نموده، او را به مدینه نزد خود احضار می‌نمود و تا زنده بود وی را تحت نظر داشت، و در عین حال احادیث زیادی را به آتش کشید.

نقل حدیث و تاریخ در زمان عثمان

در زمان عثمان مبارزه دستگاه خلافت علیه نقل احادیث و تاریخ شدیدتر شد. اگر عمر در دوران خود صحابه پیامبر را می‌‌آزرد و ایشان را تحت نظر داشت و نوشته‌های آن‌ها را می‌سوزاند، عثمان

برای جلوگیری از بازگویی تاریخ و حدیث، یاران بزرگ پیامبر را شکنجه، تبعید و حتی به قتل می‌رسانید چنانکه ابوذر را از مدینه به شام و از شام به مدینه و آن‌گاه به صحرای خشک و بی آب و علف

«ربذه» تبعید نمود تا آن‌که در آنجا در غربت جان سپرد و هم‌چنین عمار یاسر دیگر صحابی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را چنان زد که بیهوش بر زمین افتاد.[۶]

نقل حدیث و تاریخ در زمان حضرت علی(علیه‌السلام)

سانسور خبری بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)

حضرت علی(علیه‌السلام) زمانی به خلافت رسدی که مسلمانان یک ربع قرن با روش خلافت گذشته سرکرده و رفته رفته با آن خو گرفته بودند، آن حضرت موقعیت زمان خویش را در جمله‌هایی

شکوه‌آمیز و دردآلود بازگو می‌فرماید: «خلفای پیش از من، بس کارها انجام داده‌اند که در آن‌ها آگاهانه با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مخالفت نمودند، پیمان وی را شکستند و سنتش را تغییر

دادند. و اکنون، چنانچه من مردم را به ترک آن امور وادارم و کارها را به شکل اول به آن صورتی که در زمان پیامبر بود بازگردانم، لشکریانم از اطرافم پراکنده خواهند شد و مرا تنها و بی‌کس رها

خواهند نمود و یا حداکثر با اندکی از شیعیانم تنها باقی خواهم ماند…»[۷]

حضرت علی(علیه‌السلام) برخلاف سیره خلفای پیشین دست به نشر حدیث و تاریخ زد لکن قوم عرب که رفتار آن حضرت را مخالفت منافع دنیوی خویش می‌دیدند به مخالفت با ایشان برخاستندو

جنگ‌های جمل، صفین و نهروان را به راه انداختند تا آن‌که آن حضرت را در محراب عبادت به شهادت رساندند.

نقل حدیث و تاریخ در زمان معاویه

معاویه، دشمن خدا و رسول خدا با نیرنگ‌های فراوان سیاست سانسور خبری را در پیش گرفته و به این هم اکتفا نکرد بلکه دست به سیاستی جدید زد که هنوز تاریخ اسلام تاوان این ناجوانمردی

وی را پس می‌دهد و آن سیاست عبارت بود از «جعل حدیث» و کار را بدانجا رساند که؛ ابوهریره بیش از پنج هزار و سیصد حدیث و عبدالله بن عمر بیش از دو هزار و سرانجام عایشه و انس بن

مالک هر یک بیش از دو هزار و سیصد حدیث به دروغ به پیامبر(صلی الله علیه و آله) نسبت دادند.[۸]

این‌ها و دیگر همکارانشان از صحابه، برای جلب رضایت معاویه و دیگر حاکمان ظالم در جعل حدیث و وقایع تاریخی بر یکدیگر سبقت می‌جستند و کار به جایی رسید که اسلام و تاریخ اسلام امروزه

باید از دریچه کتبی که مجموعه‌ای از این‌گونه احادیث و وقایع تاریخی است به دنیا معرفی شود. آن‌ها با جعل فضائل دروغین برای خلفاء و از طرفی جعل احادیثی مفتضح و رسوا کننده برای

پیامبر(صلی الله علیه و آله) که کتب اهل سنت و تاریخ آن‌ها مملو از آن‌هاست و از طرفی دیگر سانسور اخبار و وقایع صحیح تاریخی سعی کردند اسلام و بزرگان آن را، همانطور که دلخواهشان

هست معرفی کرده و دفع اشکال از خلفای خود نمایند.

مسأله حمله به خانه علی(علیه‌السلام) در تاریخ

سانسور خبری بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)

جای بسیار تعجب است که عده‌ای خوش باور و ساده و جاهل از تاریخ به این انتظار نشسته‌اند که مسأله «حمله عمر و یارانش به خانه فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها)» در تاریخ بدون هیچ سانسوری

ذکر شده باشد.

باید گفت: افرادی که منتظرند مسأله آتش کشیدن خانه علی(علیه‌السلام) در این تاریخ مندرس و پاره پاره شده ذکر شده باشد، یا افرادی معاند و یا اشخاصی جاهل می‌باشند، چرا که این تاریخ

ازکانال‌ها و گمرکات خلفای سه‌ گانه و بعد از آن‌ها از نظر خلفای بنی امیه و بنی عباس و… گذشته است، لذا هیچ امیدی برای نقل واقعیات در آن نیست. در نتیجه وقتی برای این حادثه تاریخی

کوچک‌ترین اشاره‌ای یافتیم می‌توان با رجوع به اخبار و احادیث شیعه در مورد این حادثه به نتیجه مطلوب رسید، اینجاست که به جرأت می‌توان گفت: تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

خلاصه‌ای از آنچه اهل تسنن پیرامون هجوم به خانه حضرت علی(علیه‌السلام) بیان کرده‌اند عبارتند از:

۱ـ وقتی عمر پشت درب خانه فاطمه(سلام‌الله‌علیها) واقع شد، فریاد زد: یا خارج شوید برای بیعت و یا آنکه خانه را برای شما به آتش می‌کشم.

۲ـ در جایی دیگر هست که می‌گویند: آن‌ها از خانه خارج نشدند.

۳ـ در جایی دیگر هست که می‌گویند: «و دخل عمر و قام الخالد بالباب؛ عمر داخل خانه شد و خالد در آستانه درب ایستاد».

۴ـ و جایی دیگر که علی و زبیر را با بدترین صورت می‌کشیدند. از این رو باید پرسید آیا ذکر همین نکته‌های تاریخی آن هم در تاریخ اهل سنت جای تعجب نیست! آیا شما انتظار داشتید با این سیر

تاریخ در چنگال‌های آن‌ها بگویند: خانه را به آتش کشیدند. با آنکه به این مطلب مسعودی در اثبات الوصیه خود اشاره نموده است و علاوه بر آن شواهد بسیاری دیگر که در کتب شیعه هست برای

اثبات این مطلب کافی می‌باشد.

(برگرفته از کتاب: آتش به خانه وحی، سید محسن حسین سجادی)
——————————————————————————–

[۱] – صحیح ترمذی: ج ۱، ص ۱۲۵ و ۱۴ ـ بحارالانوار، علامه مجلسی: ج ۱، ص ۱۰۹ و ۱۱۲.

[۲] – نگاه کنید به: شرح نهج البلاغه: ابن ابی الحدید: ج ۲، ص ۴۶ و ج ۶، ص ۱۷.

[۳] – تذکره الحفاظ، شمس الدین ذهبی: ج ۱، ص ۱۳.

[۴] – همان: ص ۱۳.

[۵] – الطبقات الکبری: ج ۳، ص ۲۰۶ ـ جامع البیان العلم و فضله: ج ۱، ص ۶۴ – ۶۵.

[۶] – انساب الاشراف: بلاذری: ج ۵، ص ۴۹.

[۷] – کتاب روضه کافی: ج ۸، ص ۶۱-۶۳.

[۸] – احادیث ام‌المؤمنین عایشه، مرتضی عسکری: ص ۲۸۹ .

سانسور خبری بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)

درباره‌ی نیاز جهان

موارد جالب

احادیث حضرت محمد صلى الله علیه بخش ۱

احادیث حضرت محمد صلى الله علیه بخش ۱  « محبت رسول خدا (ع) و اهل …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *